

انگار ۴ کیلو سیبزمینی را روی زمین میکشیدم
همه زنان ایران قهرمان هستند. زنانی که گاهی مجبور میشوند همه بار زندگی را به دوش بکشند و خم به ابرو نیاورند. بار زندگی را نمیتوان با هیچ ترازویی وزن کرد. گاهی مشکلات زندگی و سختیها به اندازه چند تریلی سنگین میشوند اما زنان ایرانی بارها ثابت کردهاند که توان کشیدن این بار را دارند. گیتی موسوی یکی از همین زنان است. بانوی ۴۳ ساله تبریزی که در کنار مشکلات زندگی تلاش کرد تا سنگینترین چیزی را که یک زن تاکنون نتوانسته است جابهجا کند به دوش بگیرد و آن را حرکت دهد. خودش را نماینده هزاران زن ایرانی میداند که بار زندگی بر دوش آنها سنگینی میکند اما همیشه لبخند برچهره دارند. از نگاه او همه مادران ایران زنان قوی هستند و او هم یکی از همین مادران است او مقابل گروهی از مردم تبریز تریلی به وزن ۱۲ هزار و ۲۷۰ کیلوگرم را کشید و رکورد این حرکت را که پیش از این در اختیار یک زن استرالیایی بود شکست. اینکه قویترین زن جهان باشی حس و حال عجیبی دارد اما او برخلاف برخی که معتقدند زن باید بهدنبال ظرافت و زیبایی باشد معتقد است زنان ایرانی باید در کنار دیگر وظایفشان به ورزش اهمیت بدهند و هیچگاه خودشان را دست کم نگیرند. او تلاش کرد تا با این کار به همه دنیا نشان بدهد که زنان قوی هستند.
چطور وارد عرصه ورزش بخصوص ورزش قدرتی شدید؟
اهل تبریز هستم. شهر فرهنگ و عشق و ادب. شهر دلیرمردان و شیرزنان. شهری که مردم آن هیچگاه در برابر ستم سر تعظیم فرود نیاوردند و در تاریخ آن مبارزات زیادی از زنان و مردان علیه ستمگران به ثبت رسیده است. فرزند اول خانواده هستم و سه خواهر و یک برادر دارم و خوشبختانه همه اهل علم و ورزش هستند. من تهران به دنیا آمدم و در همان کودکی همراه خانواده به تبریز بازگشتیم و سالهاست که در تبریز زندگی میکنیم. پدرم راننده تریلی بود و آن طور که مادرم تعریف میکرد پدر قدرت بدنی فوقالعادهای داشت و با یک دست تایر لاستیک تریلی را بلند میکرد و پشت کامیون میانداخت. قوی بودن در ژن من هم وجود دارد و از همان کودکی علاقه زیادی به ورزش داشتم. علاقهام به دوو میدانی بود و در کنار درس به شکل آماتور در این ورزش فعالیت میکردم. چند باری هم در مسابقات دو ومیدانی دانشآموزی شرکت کردم و مقام آوردم. همه اینها تا زمانی که وارد دانشگاه شدم ادامه داشت تا اینکه سرنوشت مرا در مسیری قرار داد تا وارد ورزش بدنسازی آن هم به شکل حرفهای شوم. علاقه زیای به تحصیل در رشته تربیت بدنی داشتم اما آن سالها کسی به این رشته دانشگاهی اهمیت نمیداد و من هم دنبال علاقهام که رشته ادبیات بود رفتم و در کنکور دانشگاه آزاد با رتبه ۱۱ در رشته ادبیات قبول شدم. مطالعه ادبیات کهن ایران و آشنایی با شاعران بزرگ ایران زمین باعث شد تا بیشتر با کشورم و اساطیر بزرگ آن آشنا شوم. وقتی شاهنامه را میخواندم متوجه شدم که مردم ایران پهلوان و قدرتمند بودند و رستم نماد پهلوانی و قدرت مردم ایران زمین است. در کنار تحصیل در رشته ادبیات سراغ ورزش آمادگی جسمانی رفتم. هر روز از کلاس درس مستقیم به باشگاه میرفتم و بدنسازی و دو ومیدانی کار میکردم. سعی کردم بدنم را قوی کنم تا بتوانم خودم همه کارهایم را انجام بدهم.
اما سرنوشت مرا در مسیر دیگری قرار داد. آشنایی با همسرم و ازدواج و بعد از آن به دنیا آمدن دخترم باعث شد تا ۱۰ سال از دنیای ورزش دور بمانم و در این مدت فقط پیاده روی میکردم. بعد از ۱۰ سال تصمیم گرفتم دنبال علاقهام بروم. بعد از ۳۵ سالگی انسان متوجه میشود که گرفتاریهای زندگی باعث شده تا او هیچگاه استعداد واقعیاش را کشف نکند. او مثل یک انسان گنگ میماند که بهدنبال گمشدهاش میگردد. این گمشده همان استعداد او است. گمشده من ورزش حرفهای بود. تصمیم گرفتم آن را ادامه بدهم. سراغ بدنسازی رفتم و در همان جلسات اول احساس کردم با خیلی از بانوان ورزشکار این رشته فرق میکنم. من دوست نداشتم با وزنههای سبک یک کیلویی تمرین کنم و برای جلو بازو وزنه ۲۰ کیلویی انتخاب میکردم و با ۵۰۰ کیلو وزنه پرس پا و با وزنه ۱۴۰ کیلویی لیفت میزدم. همه در باشگاه با تعجب به من نگاه میکردند اما با قدرتی که داشتم وزنههای سبک راضیام نمیکرد. تصمیم گرفتم سراغ ورزش قدرتی بروم و همه اینها در شرایطی بود که من باید علاوه برکار در خانه به دخترم هم رسیدگی میکردم. گاهی او را همراه خودم به باشگاه میبردم و در کنار او تمرین میکردم.
۵ سال قبل ورزش پاورلیفتینگ را شروع کردم و حرکتهای قدرتی تمرین میکردم. بسرعت در این ورزش پیشرفت کردم و از آنجایی که مسابقات پاورلیفتینگ برای بانوان در سطح کشوری وجود ندارد تنها مسابقات بین باشگاهی برگزار میشد و من در همه این مسابقات بالاتر از دیگر رقبا و با وزنههای خیلی سنگینتر قهرمان میشدم. در وزن ۹۵ کیلوگرم مسابقه میدادم و در بین ۱۰ شرکت کننده همیشه قهرمان میشدم. این قهرمانیها مرا راضی نمیکرد زیرا دوست داشتم در سطح کشور و ملی مقام کسب کنم. دوست داشتم بر سکویی بایستم که افتخاری برای مردم کشورم باشد.
چطور شد که به فکر کشیدن تریلی و شکستن رکورد این حرکت در جهان افتادید؟
آشنایی با مشاور ایرانیان برای ثبت رکورد در کتاب رکوردهای جهان (گینس) باعث شد تا یک گام به آرزویم نزدیک شوم. یک سال قبل وقتی از هدف بزرگ زندگیام که قهرمانی و بلندآوازه کردن نام ایران بود برای آقای اشکان دشمن زیاری گفتم و تأکید کردم که مسابقات درون باشگاهی راضیام نمیکند از من خواست به مسابقات بزرگتر و در سطح جهانی فکر کنم. او از من خواست تا در کارهای قدرتی به فکر ثبت رکورد جهانی باشم. از آنجایی که در ورزشهای قدرتی مربی زن نداریم تصمیم گرفتم تا از یکی از مربیان رشته پاورلیفتینگ که در شمال کشور زندگی میکند برنامه ورزشی و تغذیه بگیرم. با برنامههایی که سیدعلی اسماعیلی به من میداد و بسیار هم سخت و دشوار بود شروع به تمرین کردم. با توجه به اینکه مربی کنارم نبود و فقط برنامه میداد سعی میکردم همه آنها را انجام بدهم و کم نیاورم.
بعداز یک سال سرانجام با کمک آقای دشمن زیاری تصمیم گرفتم رکورد جدیدی از یک زن ایرانی در گینس ثبت کنم. ۶ ماه قبل او فیلمی از یک زن استرالیایی که رکورددار کشیدن تریلی با طناب بود برای من فرستاد. این زن استرالیایی سال ۲۰۱۱ یک تریلی به وزن ۱۱ تن و ۳۵۰ کیلوگرم را به مسافت ۳۰ متر روی زمین کشید و نام خود را بهعنوان قویترین زن جهان در کتاب گینس به ثبت رساند. احساس کردم من هم میتوانم این کار را انجام بدهم و رکورد او را بشکنم. به یک شرکت حمل و نقل بینالمللی در تبریز رفتم و بعد از اینکه موضوع را مطرح کردم خواستم تا سنگینترین تریلی را در اختیارم قرار بدهند. هیچگاه چهره متعجب آنها را فراموش نمیکنم. اینکه یک زن بخواهد تریلی به وزن چند تن را بکشد برای آنها عجیب بود. پاهای قوی دارم و آن را هم مدیون ورزش دوومیدانی هستم. باید با تکیه بر قدرت پاها و کمک گرفتن از بدنم تریلی را حرکت میدادم. برای شروع یک تریلی به وزن ۱۱ تن و ۷۵۰ کیلوگرم را کشیدم. در آن لحظه احساس کرم خیلی راحت میتوانم این ماشین سنگین را بکشم و باید برای ثبت رکورد جدید کاری میکردم که فاصلهام با نفر بعدی زیاد باشد تا به این ترتیب سالها کسی نتواند این رکورد را بشکند. از آنها خواستم سنگینترین تریلی را در اختیارم قرار بدهند. تریلی اسکانیا به وزن ۱۲ تن و ۲۷۰ کیلوگرم وزن دراختیارم قرار داده شد. بعد از اینکه وزن آن روی باسکول ثبت شد در محوطهای قرار گرفت و تعدادی از مردم تبریز و خانوادهام نیز برای دیدن ثبت این رکورد آمده بودند. لحظه بسیار نفسگیری بود و مسیر هم کمی سربالایی داشت. وقتی طنابها را به خودم بستم نگاهم به مادرم بود که مشغول خواندن دعا بود. زیر لب دعا خواندم. در آن لحظه احساس کردم باید به همه نشان میدادم که زنان ایرانی چه قدرتی دارند. شروع به کشیدن کردم. هزار کیلو سنگینتر از رکورد جهان را قدم به قدم جلو بردم و بعد از ۳۰ متر رکورد جهان را شکستم. اشکهای مادرم و لبخند دخترم را فراموش نمیکنم. همه تبریک میگفتند. این رکورد شکنی به شکل کامل فیلمبرداری شد تا در آینده نزدیک در کتاب گینس ثبت شود. البته من ۶ماه قبل هم این رکورد را انجام دادم ولی چون تصویربرداری با موبایل صورت گرفته بود، این فیلم مورد قبول قرار نگرفت و اعلام کرده بودند باید از زوایای مختلف تصویربرداری صورت گیرد و من برای بار دوم این رکورد را زدم و با تصویربرداری کاملاً حرفهای و از زوایای مختلف ثبت شد. البته از آنجایی که کشور ما تحریم است بر خلاف دیگر کشورها که رکوردهای گینس رایگان ثبت میشود ما باید مبلغ ۶۰ میلیون تومان برای ثبت این رکورد بپردازیم تا چند ماه دیگر این رکورد به ثبت برسد.
واکنش مردم نسبت به این رکوردشکنی چطور بود؟
هر کسی در وجودش استعدادی دارد و استعداد من هم در این ورزش قدرتی است. هیچگاه تا امروز از کسی برای جابهجایی اثاثیه منزل کمک نگرفتهام و همیشه خودم برای نظافت و یا تغییر دکوراسیون آنها را جابهجا کرده ام. معتقدم هرچقدر که از عضلات بدن کار بکشیم آنها قویتر میشوند. وقتی فیلم رکوردشکنی ورزشکار زن استرالیایی را دیدم حسابی بهم برخورد. به خودم گفتم چرا یک زن ایرانی نتواند چنین رکوردی بزند. ایرانیها ذاتاً پهلوان هستند و در ادبیات بارها از پهلوانیهای رستم و سهراب و زال شنیدهایم و مطالعه کردهایم. پهلوانی درنژاد آریاییها وجود دارد و سودابه نیز نماد یک زن پهلوان در شاهنامه است. در میدان جنگ تا زمانی که کلاهخود و زره از تن بیرون نمیکرد کسی نمیدانست این جنگنجوی دلیر یک زن است. تصمیم گرفتم کاری کنم تا نام این زن استرالیایی از کتاب گینس حذف شود و خوشحالم که این رکورد به نام یک زن ایرانی ثبت خواهد شد. از اینکه میبینم برخی از زنان حتی کیسه ۱۰ کیلویی برنج را بلند نمیکنند ناراحت میشوم. متأسفانه برخی در صفحه شخصیام از اینکه سراغ رکورد شکنی رفتهام انتقاد میکنند و میگویند یک زن باید بهدنبال زیبایی و ظرافت باشد و در کنار آن به خانهداری و مادری مشغول باشد درحالی که هیچکدام از اینها منافاتی با ورزش و رکوردشکنی ندارد. متأسفانه برخی از زنان و دختران تصور میکنند یک زن باید تنها به زیبایی و یا انجام جراحیهای زیبایی و مانکن شدن فکر کند و اینکه یک زن هیکل درشت و ورزشکاری داشته باشد از نگاه آنها مطلوب نیست درحالی که من معتقدم خدا زیبایی ذاتی به زنان داده است و باید با پرورش جسم و روح از آن در جهت درست استفاده
کنیم.
چه کسانی در این موفقیت شما نقش داشتند؟
در این راه خیلیها به من کمک کردند. خانوادهام و مربیام نقش زیادی در این موفقیت داشتهاند. مادرم همیشه نگران من است و همیشه تأکید میکند مراقب خودم باشم تا آسیب نبینم. در زمان مسابقه نیز او آیت الکرسی میخواند و همیشه مشغول مناجات است.
تا حالا به خاطر این تمرینات بخصوص در رکورد شکنی آخرتان آسیب ندیدهاید؟
خوشبختانه تا به امروز هیچ آسیبی ندیدهام و همیشه سعی میکنم بدنم را آماده نگه دارم. لحظهای که تریلی را میکشیدم احساس میکردم ۴ کیلو سیب زمینی را روی زمین میکشم و هیچ احساس دردی نداشتم. این روزها هم هیچ دردی احساس نمیکنم.
عنوان قویترین زن جهان چه حسی به شما میدهد؟
از اینکه همه عنوان قویترین زن را به من میدهند تنها به این جهت که یک زن ایرانی این عنوان را در جهان کسب کرده خوشحال میشوم اما هیچگاه احساس غرور نمیکنم چون معتقدم کسی که قدرت بدنی و یا ذهنی دارد این قدرت متعلق به او نیست. همه را خدا به ما داده است و قرار نیست به خاطر این نعمت مغرور شویم. باید مادری احساس غرور کند که برای حفظ وطن جگرگوشهاش را راهی جبهه کرده و آن را فدا کرده است. هیچگاه در طی سالهایی که ورزش قدرتی انجام میدهم به دوپینگ فکر نکردهام چون کسانی که ضعیف هستند سراغ دوپینگ میروند. من بدون استفاده از هورمون و دوپینگ موفق به این کار شدم و حتی حاضرم تست دوپینگ دهم چون اعتقادی به این مکملها ندارم.
کجاها احساس ضعف میکنید؟
تنها جایی که احساس ضعف میکنم وقتی است که مجبور میشوم حرف راست نزنم. گاهی اوقات مجبور میشوم دروغ مصلحتی بگویم و آن لحظه با همه وجود احساس ضعف میکنم و شاید این حس را همه لحظهای که مجبور به دروغ گویی میشویم تجربه کرده باشیم.
قویترین زنی که میشناسید چه کسی است؟
مادران فداکار ایرانی که همه زندگیشان را وقف همسر و فرزندانشان میکنند از نگاه من قویترین زنان، ایران هستند. من یک مادر هستم و دختر ۱۴ ساله دارم و بخوبی حس میکنم که یک مادر چقدر بار سنگین زندگی را به دوش میکشد و به هیچ چیزی جز خوشبختی فرزند و همسرش فکر نمیکند. مادرانی که علاوه بر کار خانه به خاطر شرایط اقتصادی مجبور به کار بیرون از خانه هستند و خودشان را فدای فرزندانشان میکنند قویترین زنانی هستند که اطراف همه ما وجود دارند. من با کشیدن این تریلی میخواستم به همه دنیا نشان بدهم که ما زنان قوی هستیم و میتوانیم همان کارهایی که مردها انجام میدهند انجام بدهیم و نباید خودمان را دست کم بگیریم. تریلی با گاز و دنده حرکت میکند اما بهعنوان یکی از میلیونها زن ایرانی این تریلی را کشیدم که نشان بدهم زنانی که توانایی به دوش گرفتن مشکلات زندگی را دارند میتوانند سنگینترین تریلیها را هم جابهجا کنند. از نظر من قویترین زن در ایران مادر شهید حججی است. در فیلمی که از این مادر دیدم با همه وجود احساس کردم او قویترین زنی است که تا امروز دیده ام. این مادر وقتی متوجه شهادت پسرش شد گفت از دیدن فیلم اسارت و شهادت محسن هیچگاه اشک نریختم ولی با دیدن لبهای خشک پسرم به یاد تشنگی امام حسین(ع) افتادم و گریه کردم. این نهایت قدرت یک مادر است که جگرگوشهاش را فدای کشور میکند و اشک نریزد.
برنامه آینده رکورد شکنی شما چیست؟
می خواهم به رکورد شکنی ادامه بدهم و براساس برنامهای که آقای دشمن زیاری مدیر برنامه، حامی و مشاور ایرانیان برای گینس طراحی میکند جلو بروم. میخواهم این بار رکوردشکنی را در کشیدن یک هواپیمای ۱۲ تا ۱۵ تنی به ثبت برسانم.
منبع: مجله ایران بانو
مطالب مرتبط:
گفتو گو با مریم مجد، عکاس ورزشی برتر قاره آسیا
گفتوگو با آناهیتا نیکوکار جوانترین زن خلبان ایرانی
گفتوگو با مرجان کلهر، اسکیباز تیم ملی ایران
گفتوگو با زری فتحی، جوانترین داور بینالمللی ایران