
ول گردی چشم است، وب گردی .
کاریکلماتور
سیبیل نوشت ها شماره ی ۱۰۰
ول گردی چشم است، وب گردی. با شب کاری، روزگار می گذرانم. از نسل سوخته، نسل خاکستر به جا می ماند. غبار روبی کرد، گوشه ی دلش را برای تنهایی اش. سق اش سیاه بود، به رنگرزی مراجعه کرد. از فرط گرسنگی، همای سعادتش را خورد فقیر. چهارشنبه سوری نظامیان است جنگ. سیبیلی که برای صاحبش دهن کجی می کرد، اصلاح شد. از دست شکم برآمده در رفت، کش شلوار. در فقر شادی، حکومت می کند غم. عاشق حرف های استخوان دار است سگ. از غم کنده نمی شود، آدم آکنده از اندوه. دست روی دست نمی گذارند، دست اندرکاران دزدی. تار می شود نگاه آیینه در مواجهه با آدم با بخار.محمدمهدی معارفی