تنها سلام بی طمع ، خداحافظی است !
تنها سلام بی طمع، خداحافظی است! کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : گاهی آنقدر”محو” تو می شوم که فراموش می کنم در خیالم هستی! “گذشته”ام، “حال”... ادامه مطلب... نوشته تنها سلام بی طمع ، خداحافظی است ! اولین بار در پایگاه خبری شیرین طنز. پدیدار شد.

تنها سلام بی طمع، خداحافظی است!

کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : گاهی آنقدر”محو” تو می شوم که فراموش می کنم در خیالم هستی! “گذشته”ام، “حال” “آینده”ام را گرفت! تنها سلام بی طمع، خداحافظی است! پلیسۀ دامن “دریا” است، موج! به احترام آمدن نوروز، قلبم “ایستاد”! کودک معتاد به”شیشه” را، پستانک از”شیر” میگیرد؟! تا پا به “سِن”گذاشتم، تماشاچیان پیری ام را تشویق کردند! “صادق”بود، “هدایت”اش کردم! عاشق آن مهمان نوروزی هستم که خبرش پیش از خودش برسد! تا یادت را”خاک” کردم، دو امتیاز گرفتم! سخنران برای شنوندگان، یک دهان خفه شد! چون نتوانست از من”چشم”بردارد، “گوش”ام را برید! زبان پارسی فرهاد، “شیرین”بود! “چه گوارا” است، چایِ پس از سیگار برگ! با یک”نیش”ترمز، “گاز”اش گرفت! شب برای رسیدن به روز، مهتابی می شود! با پشتوانۀ زنبورهای”کارگر”، ملکه انبوه ساز شد! همه را سیاه می کرد، مادرش را قهوه ای! عاشق پیرمردی هستم که عزرائیل را دست خالی برگرداند! وقتی”قضیّه”را شکافتم، فیثاغورث بخیّه می زد! برای ازدواخ، دختر”شیطان” را می پسندم! ختم روزگار بود، مشکی پوشیدم! از دهان افتاد، بوسه ام!