
هر مزاجى سازگار طنز نیست!
کندوکاوی در ماهیت طنز – بخش اول
طنز در ادب پارسی، جایگاه بس والایی دارد. اگرچه بازار «طنازان» قرنهای متمادی، کاسدتر از مطایبهپردازان بوده است. یکی از کارکردهای طنز، انتقاد، به انگیزه اصلاح جامعه یا فردی است که مورد خطاب طنزپرداز قرار گرفته است، اما تجربه نشان داده است که مخاطبان طنز، اغلب انتقادستیز و اصلاح گریز هستند.
به همین سبب تعداد «جوکها» یا «لطیفهها»یی که هدف سازندگان آنها صرفاً خنداندن یا انبساط لحظهای خاطر شنوندگان یا خوانندگان آنها بوده است و منظور دیگری را دنبال نمیکردهاند، صدها برابر طنزهای سنجیده، پرمحتوا و ارزشمندتر است که در حافظه تاریخ ماندگار و در اصلاح جامعه یا مخاطب تأثیرگذار بودهاند.
در دانشنامه «ویکیپدیا» گفته شده است که:«طنز، هنری است که عدم تناسبات در عرصههای مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به نظر میرسند، نشان میدهد و این خود مایه خنده میشود. هنر طنزپرداز، کشف و بیان هنرمندانه و زیباییشناختی عدم تناسب در این تناسبات است.» (۱)
برخی از ادیبان، طنز را نوعی انتقاد تلقی میکنند که به صورت خندهآور ارائه میشود تا از تندی و تیزی آن کاسته شود و برای مخاطب قابل هضم باشد و واکنش غیرعادی او را موجب نشود. نظامی گنجوی، نمونهای از این دست را به ما نشان میدهد: (۲)
دو بیـوه به هم گفتگـو ساختنـد
سخـن را به طعنـه در انداختنـد
یکی گفـت کز زشتـی روی تـو
نگردد کسی در جهان شـوی تو
دگر گفت: «نیکو سخن راندهای
تو در خانه از نیکویی ماندهای»!
به هر حال، در سادهترین تحلیل، طنز یکی از انواع آثار ادبی است که به طرز هنرمندانهای نادرستیها، کژرفتاریها، رفتارهای نکوهیده، کمبودها، ضعف ها یا موارد دیگر را به انگیزه اصلاح یا رفع آنها با بیانی لطیف و شیرین به نقد میکشد.(۳)
در ادبیات پارسی با نمونههایی از طنز ـ اعمّ از نظم یا نثر ـ روبهرو میشویم که مطالعه آنها خالی از لطف نخواهد بود. اگرچه عبید زاکانی از سده هشتم هجری تاکنون به عنوان بینظیرترین طنزپرداز در کشور ما مطرح بوده و رقیب قابل اعتنایی برای وی پیدا نشده است، اما بررسی آثار کلاسیک ادبی ایران نشان میدهد که اغلب شاعران، عارفان و ادیبان میهن ما از ذوق سرشاری در زمینه طنزپردازی، بذلهگویی و بیان کردن لطایف تأملبرانگیز شیرین انتقادی برخوردار بودهاند که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
سعدی در گلستان و بوستان، برخی از صفات یا رفتارهای نکوهیده مانند: شکمپرستی، خسیس بودن، ریاکاری، فریبکاری، نادانی، رشوهخواری و نظایر آن را در قالب حکایات، قطعات یا جملات طنز بیان کرده است:
«عابدی را پادشاهی طلب کرد، اندیشید که دارویی بخورم تا ضعیف شوم، مگر اعتقادی که دارد در حق من زیادت کند. آوردهاند که داروی قاتل بخورد و بمرد.»(معلوم میشود که در دوره سعدی نیز اغلب داروهای ضدچاقی تقلبی بوده و کارآیی موردنظر را نداشتهاند!)
آن که چون پسته دیدمش همه مغز
پوست بر پوست بود همچو پیـاز
پارسـایـــان روی در مخلــوق
پشـت بر قبلـه میکننـد نمــاز (۴)
سعدی در حکایت زیر، خوشرفتاری با افراد بدمنش را برای اصلاح آنان توصیه کرده است که روانشناسان باید راجع به کارآمدی آن اظهارنظر کنند:
«پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان به فساد من گواهی داده است. گفتا به صلاحش خجل کن.»
تو نیکـو روش باش تا بدسـگال
به نقص تو گفتـن نیابـد مجـال
چو آهنـگ بربـط بـود مستقیـم
کی از دست مطرب خورد گوشمال؟ (۵)
پی نوشت:
۱ـ تعریف یاد شده جامع نیست و در مورد برخی از طنزها صدق نمیکند. دکتر شفیعی کدکنی معتقد است که:«طنز عبارت است از تصویر هنری اجتماع نقیضین و ضدین». برای توضیحات کافی رجوع شود به مقاله تحلیلی و فاضلانه ایشان تحت عنوان «طنز حافظ» در سامانه زیر:
HTTP://ARYAADIB.BLOGFA.COM/POST-749.ASPX
به نظر استاد موسوی گرمارودی، طنز فریاد کسی است که با نگاهی از ژرفا، زخمهایی را بر تن جامعه و مردم میبیند و درد آن را بر تن خویش حس و ناگزیر فریاد میکند. اما چون حنجرهای زیبا دارد ـ که همان قریحه اوست ـ فریادش به گوشها شنیدنی و زیباست.
۲ـ علی اصغر حلبی، عبید زاکانی، بنیانگذاران فرهنگ امروز، طرح نو، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۷، ص۱۲۴
۳ـ مأخذ شماره ۱ به نقل از فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز
۴ـ گلستان سعدی، به کوشش دکتر برات زنجانی، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۳،ص۵۸٫
۵ـ همان مأخذ، ص۶۳
نویسنده : محمد علمی – روزنامه اطلاعات