
شهر رخت عزا به تن کرده
کوی و برزن همه عزادار است
هر طرف خیمه ی عزا بینی
لاله های سیه به گلزار است
دور هیات کتیبه و پرچم
علم و سنج و طبل بسیار است
نقش هر پرچمی بود نامی
که جهان دل و او چو دلدار است
همگان از حسین (ع) می گویند
او که میزان عشق و ایثار است
باز آید نوای نوحه بگوش
روضه ها گونه گون به تکرار است
ماه سوگ دو عالم آمده است
گر که دل خون شود سزاوار است
شد محرم که زینب زهرا
کربلا آمده گرفتار است
کربلا گفتم و دلم خون شد
یاد کردن ز آن چه دشوار است
چشم دل باز کن مصیبت بین
بین حسینی که گرم پیکار است
بین پدر را که روی نعش پسر
اوفتاده به حالتی زار است
بین برادر کمر شکسته شده
اشکبار از غم علمدار است
بین یتیم حسن بدون زره
له شده پیکرش به پیکار است
بین تو سرباز شیر خواری را
جانفدای پدر به انظار است
بین حسین علی شده تنها
با تن کشتگان به گفتار است
ای عزیزان من به پا خیزید
رفته اید و حسین بی یار است
خواهری بین که می دود میدان
قاتلی بین که گرم یک کار است
می برد او سر حسین ز قفا
حالت خواهرش اسفبار است
بین رسیده به قتلگه زینب
گرم بوسیدن تن یار است
آه از شام غربت زینب
آتش اندر خیام پر کار است
بین که زینب اسیر دست عدوست
از غم هجر یار تبدار است
این همه غم اگر که جان بدهیم
در عزاداریش بهین کار است
شاعر : اسماعیل تقوایی