
مرغ همسایه غاز است و حقوق من چندر غاز
کاریکلماتورهای نائله یوسفی :
معشوق، دزدی بود که نگاهش را از من میدزدید هزار پا میتواند پای همه چیز بایستد مرغ دلش، خروس خوان بیدار میشد بندباز بند را به آب داد! دباغ پوست کنده حرف میزند عاشقها از بسوز و بساز به بساز و بفروش رسیده اند سوزن نگاه باریک بینی دارد آدم “تعطیل” را “سر کار” گذاشتند! همه را به راه راست هدایت میکرد و خودش عوارضی میگرفت دل بعضیها مانند زنبور است از این گل به آن گل میپرند از زهر چشمش برای دلم پادزهر گرفتم مرغ همسایه غاز است و حقوق من چندر غاز با قیمتهای نجومی فقط میشود ستاره شمرد! آدم دل سیاه، چشم سفیدی هم میکند کسی به دلش نمینشست چون میخ داشت موج هر چه سرش به سنگ میخورد از عاشقی خسته نمیشود با این همه طول عمر، عرضی ندارم! خاطرم جمع است و دلم تقسیم