
کاریکلماتورهای سیبیل نوشت مجموعه ی ۱۰۵
بعد از نارو خوردن گرفتار چاقی شدم. سرگردان نمی شوند آدم های سر در گریبان. درهای خیالش را باز و بسته می کند دربان بی کار. در دوران عاشقی،بوق آزاد نمی زند دلم. همیشه دستاوردی دارد آدم کج دست. بعد از باران خوش گل می شوند آدم های خاک بر سر. دم به دم به دنبال هم دم تازه می گردد عیاش. پای کسی ایستادم که نشسته بود. آدم دل مرده فاتحه اش خوانده است. با پرچم سفید نزدیک آدمی شدم که با خودش در جنگ بود.نویسنده : محمدمهدی معارفی