کاریکلماتور / با شنیدن حرف آبکی‌اش خشکم زد!
با شنیدن حرف آبکی‌اش خشکم زد! کاریکلماتور برای بقیه پاپوش درست می‌کرد تا روی مشکلاتش سرپوش بگذارد. رودها برای دریا شدن، روزی هزار بار سرشان... ادامه مطلب نوشته کاریکلماتور / با شنیدن حرف آبکی‌اش خشکم زد! اولین بار در پایگاه خبری شیرین طنز. پدیدار شد.

با شنیدن حرف آبکی‌اش خشکم زد!

کاریکلماتور برای بقیه پاپوش درست می‌کرد تا روی مشکلاتش سرپوش بگذارد. رودها برای دریا شدن، روزی هزار بار سرشان به سنگ می‌خورد. بعضی ها مثل چشمه هستند ، دیدنشان دل آدم را خنک می‌کند! برای اینکه نشان دهد آدم آهنی نیست، هیچ وقت زنگ نمی‌زند. با شنیدن حرف آبکی‌اش خشکم زد! این روزها معرکه گیر که نباشی ، کلاهت پس معرکه است . بخاطر نبودن آزادی” بیان “تمام افکارم را “نوشتاری “کرده ام . سرزدن به بعضی ها پا نمی‌خواهد ، دل می‌خواهد. قرار بود حقش را کف دستش بگذارند اما کلاه سرش گذاشتند. افرادی که آینده نگر نیستند “حال” آدم ها را خراب می‌کنند. به حال پزشکی اشک می‌ریزم که در پی درمان زخم زبان است. زندگی سگی ، همه را گرگ کرده است. شیطان کتاب ندارد اما خوب در جلد بعضی ها رفته است .

نویسنده : اصغر رضایی گماری