
اشعار زیبای نو و سنتی ماه اسفند
اسفند آخرین ماه زمستان است و نوید فصل نو و بهار را می دهد. ماه اسفند زیبایی های خاص خود را دارد و به همین دلیل در این بخش مجموعه اشعار زیبا در مورد ماه اسفند را آماده کرده ایم. در ادامه شعر نو و سنتی درم ورد ماه اسفند را بخوانید.
وقتی
دی و بهمن به پایان میرسد
و اسفند به نیمه
آغاز میشود خواب هر ساله ای
که لانههای زیر برف
در انتظار بازگشت چلچلهها میبینندناهید عباسی
***
بلاتکلیفتر از اسفند دیدهای؟
معشوقه زمستان است
اما عطر بهار را به پیراهنش میزندمهسا مجیدیپور
***
گیجم
مثل اسفند
که معشوقه زمستان است
اما
همه میخواهند
دستش را
در دست بهار بگذارندفرشته رضایی
***
اسفند که عاشق شوی
سال را با بوسه تحویل میکنی
حتی اگر سال نو،
نیمه شب از راه برسد
شاید تلفنت
عاشقانهتر از همیشه زنگ بزند
کسی با یک سلام
قبل از سپیده سال بعد
دیوانهات کنداسفند که عاشق شوی
تمام دروغها را باور میکنی
و دلت غنج میزند.میدانم که در روزهای آخر سال
دسته کلیدت را گم میکنی
گوشیات را جا میگذاری
و احساس میکنی که کسی
با لحن عاشقانه من
صدایت میزند.تو عاشقم بودی
در اسفندی که هرگز
از تقویمت پاک نمیشودنیلوفر لاریپور
***

شعر نو در مورد ماه اسفند
یادم باشد
روزهای آخر اسفند
دستمال خیسی روی ستارههایت بکشم
و گلدانی …
کنار ماهت بگذارمزندگی
همیشه که این جور پیچ و تاب نخواهد داشت!
بد نیست گاهی هم دستی به موهایت بکشی…
بِایستی کنار پنجره
و با درخت و باغچه صحبت کنیپنهان نمیکنم که پیش از این سطرها
دوستت دارم را
میخواستهام بنویسمحالا کمی صبر کن!
بهار که آمد
فکری برای آسمان تو
و سطرهای پنهانی خودم خواهم کرد…حافظ موسوی
***
بهار که رفتن اسفند و
آمدن فروردین نیست
بهار یعنی
جای بوسههای مردی
که تو باشی
روی گونههای زنی
که من باشم
شکوفه بدهدفاطمه بهروزفخر
***
در قلب گرمسیر
نیمروز خوش
از آرزوهای آخر اسفند ماه بود
خورشید خنده روی، پس از گریههای ابر
بر شاخهها غبار طلایی فشانده بود…
چابکتر از نسیم، دو گنجشک خردسال
از لانه پر زدند
هرگز خبر ز لطف بهاران نداشتند
زیرا که نوبهار نخستین عمرشان
از راه دوردست سفر
تازه میرسید
در چشمشان بهار و جهان، هر دو تازه بود
بر شاخه درخت نشستند و آفتاب
بر بالشان چکید
خون بهار در رگ مویین برگها
پر شور میدوید…نادر نادرپور
***
در این ایوان
که اکنون ایستادهام
سال تحویل میشود
در آن غروب ماه اسفند
از همه یاران شاعرم
در این ایوان یاد کردهام
مادرم در این ایوان
در روزی بارانی
سفره را پهن کرده بود
برای فهرست عمر من
ناتمام گریه کرده بود
همه عمر در پی فرصتی بود
که برای من در این ایوان
از یک صبح تا یک شب
گریه کند…از هفتهی پیش
صدای برگها را شنیده بودیم
آمیخته به ابر بودم
زبانم لکنت داشت
قدر و منزلت اندوه را میدانستم
پس
هنگامی که گریه هم بر من عارض شد
قدر گریه را هم دانستم
همسایهها
به من گفتند: اندوه به تو لطف داشته است
که در ماه اسفند به سراغ تو آمده استمادرم
در نخستین روز ماه اسفند وفات یافت
هیچ روزی از اسفندهای عمر
برای من آنقدر عتیقه نبود
مادرم گریسته بود
مادرم از درد رها شده بود
در کوچههای ژرف
او را تشیع کردیم
آنگاه
از آسمان بر سر ما
هزاران پرنده نازل شد
پرندگان
زنبقهای ارزانی بودند
که از هول و وحشت ما از مرگ
گاه تا غروب آفتاب
در کوچه میماندنداحمدرضا احمدی
***
اشعار زیبای مخصوص اسفند ماه
آخر به چه درد میخورد
آفتاب اسفند
این که جای پای تو را
آب کرده استمحمد شمس لنگرودی
***
در عبور روزهای آخر اسفند
حس سبزی
حس سبزینه
مثل یک رفتار معمولی در آیینه
عشق هم شاید
اتفاقی ساده و عادی استقیصر امینپور
متن تبریک روز مهندس + جملات کوتاه برای تبریک 5 اسفند روز…
متن تبریک تولد متولدین زمستان + جملات تبریک برای افراد متولد…
***
در زمهریر برف
در پردههای ذهن من از عهد کودکی
سرمای سخت بهمن و
اسفند
اینگونه نقش بسته است
اهریمنی
اما همیشه در پی اسفند
هنگامه طلوع بهار است و ایمنی
شب هر چه تیرهتر شود آخر سحر شود…فریدون مشیری
***
از کجا دریافتی درخت ِ اسفندگان
بهاران را با احساس سبز تو سلام میگوید
و ببر بیشه
غرورش را در آیینه احساس تو میآراید؟از کجا دانستی؟
احمد شاملو
***
آخرین روزهای اسفند است
از سرِ شاخِ این برهنه چنار
مرغکی با ترنمی بیدار
میزند نغمه
نیست معلومم
آخرین شکوه از زمستان است
یا نخستین ترانههای بهارمحمدرضا شفیعی کدکنی
***
مجموعه شعر زیبا در مورد ماه اسفند
در روزهای آخر اسفند
کوچ بنفشههای مهاجر
زیباست.در نیمروز روشن اسفند
وقتی بنفشهها را، از سایههای سرد
در اطلس شمیم بهاران
با خاک و ریشه
ـ میهن سیارشان ـ
از جعبههای کوچک و چوبی
در گوشهی خیابان میآورند
جوی هزار زمزمه در من
میجوشد:ای کاش…
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشهها
(در جعبههای خاک)
یک روز میتوانست
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران، در آفتاب پاک!
***
همیشه تازه، همیشه رها، همیشه زلال
همیشه دلکش و دلبند میرسد از راهاگرچه آخر اسفند اول عید است
بهار، اول اسفند میرسد از راه❆❆❆
ای همه همسایگان! زمزمه خوانی کنید
میرسد اسفند ماه، خانه تکانی کنیدماه بلوغ زمین، ماه بلاغت رسید
مزرعهداران عشق! دانه فشانی کنید❆❆❆
ماه اسفند شد و ماه شکوفایی من
باز کن پنجره را چشم تماشایی من!❆❆❆
اسفند شد و ماه به خود آمدن من
جان است در این ماه جنون جذبه تن من…برگشت طبیعت به وطن از سفری سرد
آه ای وطن من! وطن من! وطن من!❆❆❆
آمد از راه به شادابی و شنگی اسفند
بسته شد باز میان من و شادی پیوند❆❆❆
اسفند فراز آمد و من زمزمهوارم
بی صبر و قرارم من و بیصبر و قرارمجاری است در آواز من آهنگ شکفتن
در فصل زمستانم و انگار بهارم❆❆❆
اسفند ماه آمد و جان بینقاب شد
هستی به حال آمد و یک شعر ناب شددر من جنون و جذبه دوباره جوانه زد
از ذوق شعر در دل من قند آب شد❆❆❆
موسم سیر و سیاحت موسم اسفند بود
موسم پیک و پیام و پرسه و پیوند بودخلسه پشت خلسه میآمد سراغ خلوتم
روح من آسوده از فکر زن و فرزند بود❆❆❆
باور نداشتم تب و تاب و معاد را
اسفند ماه آمد و روحم مجاب شد❆❆❆
اسفند من! امسال هم سر حال باشی
امسال هم از جلوه مالامال باشی… اسفند من امسال هم امیدوارم
تا هم تماشا باشی و هم فال باشی❆❆❆
اسفند من! باران بگو جر جر ببارد
بر پشت بام خانه هاجر بباردآتش به خشک و تر زدیم و زندگی سوخت
کاری بکن باران به خشک و تر ببارددر کوچههای خالی از بازی برقصد
بر خانههای بیدر و پیکر ببارداسفند من! تو آخرین ماهی، الهی!
باران تو، بر اول و آخر ببارد❆❆❆
روییده به یمن نفس روشن اسفند
یک باغ گل سرخ فلق در چمن من❆❆❆
ترسم بپرد از دهنم سرّ مگو، باز
اسفند شد و واشده قفل دهن من❆❆❆
آبان و آذر رفت، دی رفت و بهمن شد
خانه تکانی کن، اسفند روشن شد❆❆❆
اسفند رسید و دل من خانه تکاندهست
بادا که شب عید، خریدار تو باشم❆❆❆
بگو، پرسش کن از من کیستی، آیا نشانت چیست
که در اسفند امسالین جواب تازهای دارم❆❆❆
تا منزل نوروز مگو فاصله چند است
نوروز منم، من که بر اسفند سوارم❆❆❆
چشم بد دور! عجب جلوه گرمی دارد
دود کن کوری چشم دی و بهمن، اسفند!❆❆❆
اسفند من امسال به سی روز بدل شد
چون اول اسفند به سیروس رسیدیممرتضی امیری اسفندقه
***
اشعار سنتی و دو بیتی ماه اسفند
غصه نخور مسافر! رفتیم تو ماه اسفند
بهار تو بر میگردی چیزی نمونده بخند…❆❆❆
ماهی که با این که اسفنده، ولی دود نمیشه
همیشه معروفه به ماه عزیز خورشیدیمریم حیدرزاده
***
اسیرِ روزهای سردِ سالام
بهاری نیست در فنجانِ فالمفقط دلخوش به این هستم که اسفند
به فروردین ببخشد حسّ و حالممینا آقازاده
***
صبح است و غزلخوان تواَم، عشق دل انگیز
شوریده دیدار تواَم، مست و لب آویزدر یک شب اسفند بهاری، به تو نازم
ای عشق کجایی، تو کجایی، به لبم خیزصمد قاسملو
***
تا کی ورق ورق کنم این سررسید را؟
چون کودکی رسیدن سال جدید رابا دست زیر چانه تو را آه میکشم
چون غنچهای که آخر اسفند عید راعلیرضا بدیع
***
دی و بهمن ز گرد راه رسید
شد زمستان و کوچهها یخ بستدانه دانه چو پنبههای لطیف
برف بارید و بر درخت نشستشاخههای ظریف شب بو را
برف سنگین بی حساب شکستطفل ذوقم بهانه جویی کرد
که گل زرد و ارغوانی کووقت اسفند و گل دوباره شکفت
باغ زیبا شد و بهار آمدبرگ را دانههای باران شست
آب رفته به جویبار آمدمهدی سهیلی
***
زیباتر از درخت در اسفند ماه چیست؟
بیداری شکفته پس از شوکران مرگزیباتر از درخت در اسفند ماه چیست؟
زیر درفش صاعقه و تیشه تگرگزیباتر از درخت در اسفند ماه چیست؟
عریانی و رهایی و تصویر بار و برگمحمدرضا شفیعی کدکنی