
جملات زیبا در مورد کافه گردی
متن و جملات احساسی شیرین در مورد رفتن به کافه و کافه گردی (متن احساسی در کنار دوستان و عشق در کافه) را در این مطلب روزانه برای شما عزیزان گردآوری کرده ایم.
امروز نه چایم دارچین داشت
نه قهوه ام شکر…
نه اینکه نخواهم
حوصله اش را نداشتم…
یعنی می دانی!
امروز نبودم…
نه!
امروز اصلا نبودم…
من که خیلی وقت است
نیستم…
راحت بگویمت:
امروز تو باید می بودی…
همه روزها به کنار!
تو امروز را عجیب به من
و به چشم های منتظرم
بدهکاری !
***
بوی قهوه به قدری زیباست که
نمیتونه متعلق به این جهان باشه .️..!
اونم کنار یار!
***

متن عاشقانه در مورد رفتن به کافه در کنار عشق
یک حبه قند در فنجان قهوه تلخ شیرین نمیشود
دو حبه قند در فنجان قهوهی تلخ شیرین نمیشود
سه حبه، چهار، پنج…
اصلا تو بگو یک دنیا قند در این دنیای تلخ
نه…
اگر تو نباشی فال این زندگی شیرین نمیشود
***
چشمهایش “قهوه” ای بود
و به حق فهمیده ام که
“قهوه” از سیگار و قلیان اعتیاد آور تر است…
***
من و سرمای این فصل و یه فنجون قهوه رویِ میز
یه برگ کاغذ واسه دردام یه مُشت شعرِ خیال انگیز
من و این قهوه ی تلخ و یه مُشت سیگارِ سوزونده
داره کَر میشه احساسم دلم پیش تو جا مونده…
***
قهوهات را بنوش و باور کن
من به فنجان تو نمی گنجم
دیده ام در جهان نما چشمی
که به تکرار میکشد فالم
محمد علی بهمنی
***

جملات احساسی در مورد کافه و عشق
در کافه، کنج دیوار،
روبروی هم و چه خوب قهوه را نخوردیم!
حرف هایت به اندازه ی کافی تلخ بود !
***
دلم نه عشق میخواهد نه دروغ های قشنگ
نه ادعاهای بزرگ نه بزرگ های پر ادعا
دلم یک فنجان قهوه داغ می خواهد
یک دوست که بشود با او حرف زد و بعد پشیمان نشد …
جملات دوستت دارم کوتاه برای رفیق + متن زیبا و طولانی برای…
جملات انگیزشی انرژی بخش + 50 متن و عکس نوشته های زیبای برای…
***
ته فنجان قهوهام!
کف دستم یا پیشانیام را ببین!
چیزی نمیبینی؟
مثلا” خطی حرفی یا چیزی که بتوان تو را به من نسبت داد؟
***

متن زیبا در مورد نوشیدن قهوه کنار همسر
آفتاب…
به مزارع قهوه ی چشم های تو…
که می رسد….
صبح می شود…
چشم وا کن…
که دلم لک زده است…
برای نوشیدنِ فنجان فنجان عشق……
***
گاهى باید رفت…
همه چیز را جا گذاشت…
همان جایى که دلت راجا گذاشتى…
باید رفت و به همه چیز پشت کرد..
باید انقدر برى که همه چیز محو شود..!
و فقط تو بمانى و تنهاییت!.
در ان لحظه باید قهوه اى نوشید…
تلخ تلخ..
و خیالت را خوش کن…
که شاید تنها پایان تلخت همین قهوه ات باشد!!….
***
دلم خلوتی ساده میخواهد …
چند خطی شعر فروغ فرخزاد
با دو فنجان قهوه
کمی سکوت
و او، که پایان هر قطعه
دستش را زیر چانه بزند و بگوید:
باز هم بخوان…
***

چای ؟
قهوه ؟
نسکافه ؟
نمی دانم!
هر کدام دیرتر خنک و تمام شود
تا بهانه با تـو بودنم بیشتر شود
***
یک جمعه
تنهایی ات را
به قهوه مهمان می کنم
تلخ تلخ
من با لبخندم
تو با حرفهایت
شیرینش کنیم…
***
قهوهات را بخور
آرام گوش کن
شاید با هم دوباره قهوهای نخوریم
و فرصت دیگری نباشد
برای حرف زدن
نزار قبانی
***
بوی تو که در مشام قهوه خانه می پیچد
بهار با هر چه گل و پرنده از پوست ما می گذرد
تو اگر نبودی آسمان ما ستاره نداشت
***
خیالت عجیب همدم این روزهای سرد من است…
هنوز هم روی صندلی همیشگی مینشینم
و به یاد خاطرات گذشته، دو فنجان قهوه سفارش میدهم…
اما مدت هاست که پایان خوش فال گرفتن ها
برایم رؤیایی شده است دور و دراز…