
در طول زندگی اش نتوانست نفس راحتی بکشد، جاروبرقی.
کاریکلماتور (سیبیل نوشت های) ۱۱۲
_بیکاری تشخیص دادند پزشکان، مرگ آدم کاری را.
_با دیدن فرصت سوزی دیگران به گرم کردن خوش می پردازد فرصت طلب.
_در حسرت پر پرکردن پیراهن گلدارم طوفانی میوزید باد حسود.
_یادت به خیر، اما خودت هیچ خیری برایم نداشتی.
_به اشتهای کاذب دچار میشود کسی که روده ی راستی در شکم اش ندارد.
_از دور خارج کردی دیگر نتوانستم دورت بگردم.
_دربان اجازه نمی داد کسی از در دوستی وارد هتل شود.
_نمیتوانستم همدردی کنم با کسی که درد کهنه ای دارد.
نویسنده : محمدمهدی معارفی