آب از آب تکان نخورد، گنداب شد!
برای بی دست و پا، دست گرفتند خودش پا شد رفت!
کار را که کرد؟ آنکه مزد گرفت برادرجان!
آدمت میکنم حیوان؛ نره خری به کودکش میگفت!
خرت کرده¬اند آدم! دوش ساقی در گوش داماد میگفت!
سینه، خیز برداشت برای عشقی تازه؛ سینه خیز رفتم با پس گردنی پسش آوردم!
از کسی دست نمیگرفت، برایش دست گرفتند؛ دستگیر شد!
من با تو ردیف میشوم قیافهی قافیه برایم نگیر!
به پاس تو دری که خدا داد به عزیزی ذوقش گل کرد!
به پاس گلی که به گوشه جمال رحمتی زدند!
به پاس یک عمر پاس ندادن علی دایی! که هر گلی زد به سر خودش زد!
به پاس گل زیبایی که با پاس زیبایی گل شد!
به پاس گل بوسه ای که رونالدو به توپ زد، توپ به تور دروازه!
ما را دنیا عوض نکرد، مارادونا با ما چه کرد!
و به پاس گل های پرپر شده ای که کمک داور نپذیرفت، اما داور با آغوش باز قبول کرد!
قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر هم بگذار تا پیدا شود گوهرشناس قابلی! عباس زرگر به گوهر خیر اندیش میفت!
گلی که من به تور زده ام از گل هایی که با توپ به تور دروازه زدم توپ تر است، دیوید بکهام به همسر میگفت!
به پاس گل زیبایی که همسر دروازه بان با گلدان برایش پرتاب کرد!
گلی که من زدم تو در همه ی عمرت نزدی، رفیق بد به رونالدو میگفت!
شیر کودک را از مادر، مادر کودک را از شیر و محتکر شیر را از کودک گرفت!
تنها کسی که به کمال رسید همسرش بود!
از وقتی که به دنبال رویا از خودم رفتم هنوز به خودم نیامده ام!
دست به مهره حرکت نمیکند، پیچ!
کلمه مقید پای حرف خودش میایستد!
بدین نحو عمرش را صرف میکند!
کلمه بی صفت زیر حرفش زد ناقص حرکتی شد!
کلمه در نقش دستوریش فرو رفته بود با همه امری سخن میگفت!
هر سخن جایی به نام سخندان و هر نکته مکانی به نام نکته دان دارد!
آتشی را که چهارشنبه سوری به پا کرد دامن پنج شنبه را هم گرفت!
بدین نحو عمرش را صرف میکند!
گلویش عفونت کرده بود حرف های بودار میزد!
حروف چینِ تند دست، سخن چینی میکرد!
آتش به پا کرد دلم را بسوزاند، دماغ خودش سوخت!
حرف به گوشش نمیرفت در دهانش گذاشتند!
نا رنج برده و نی زجر کشیده رنجیده که به نارنج رسیده نرسیده!
لب ورچیده، زبان سوخته دهان آلوده؛ گل ناچیده، آش ناخورده و یوسف ندریده مائیم! گرگ بورس ایران میگفت!
دلگیرم و دستگیرم شده که پاگیر تو هستم!
آتشی که جگرکی به پا کرد دلِ خیلی ها را سوزاند!
فرصت اگر پا میداد از دست نمیرفت!
هر سخن جایی به نام سخندان دارد!
هر ننه قمری که دو دانگ صدا دارد فکر میکند میشود ننه قمر من، نوه ی قمرالملوک وزیری میگفت!
دو دلداده از هم دلگیر شدند!