وقت صبح- نسیم مقصودلو نوشت: من باهات قهرم، توى ذهنم باهات قهر می کنم از اینکه چرا خودتو تو شرایطی قرار دادی که هیچ کارى برای عزیزترینم از دستم برنمیاد.
احساس ناتوانى می کنم، می دونم از ننه من غریبم بازی و احساساتی بازى خوشت نمیاد، نزدیک به شش ماهه سپردن و لبخند زدنو تمرین مى کنم.
تمرین مى کنم:دیگرانو قضاوت نکنم، تو رو قضاوت نکنم، از خودم مراقبت کنم در مقابل سیل هجوم احساسات طرفداران و منتقدات.
راه رفتن و دویدن رو جایگزین فکر کردن کردم، آهنگ «پرواز» و گوش می دم و راه می رم و راه می رم و لبخند می زنم .... مى دونم «فرقى دارى از دم باهمه»، وجودت برام رفتن به مرحله بالاتره و دایم درس هاى زندگیمو با تو پاس می کنم.