
کاریکلماتور (سیبیل نوشت های ۱۱۷) محمد مهدی معارفی :
به آبادی قبرستان همت میگمارد، عزرائیل. در تنگنای اقتصادی گیر می کند آدم چاق. جلادی احساس است جلای وطن کردن. به بیداری آدم ها کمک می کند نوازنده ی طبل. کمردرد جان آدم چاپلوس را گرفت. دیروزشان را فراموش می کنند آدم های امروزی. شر به پا کردم، بپایم از ترس اش در رفت. با خوردن غذای مجانی، جانی دوباره می گیرد خسیس. باعث مسمومیت روحی ام هستند آدم های سمی زندگی ام. تا با خودم کنار می آیم بقیه از کنارم دور می شوند. دستی دستی عمرش را تقدیم بالادستیها می کند کارمند. عودت می دهند میهمان بی دعوت را میزبانان. یاد انگور را گرامی می دارم در زمستان با خوردن شیرینی کشمشی. بد جوری از روزگار می نالد درب پیر. سرشکسته ام کرد با حضور سرزده اش فقر.نظرات خود را درباره ی سیبیل نوشت های بالا در زیر همین مطلب بنویسید.