
جناب آقای علیرضا تیموری شعر طنز نسخه را برای شیرین طنز ارسال کرده اند که در ادامه میخوانید :
به دکتر رفتم و گفتم که دکتر
نمی دانم چرا حالم خراب است
دلم پر غصه و غم گشته امروز
دو چشمانم همیشه پر ز آب است
سَرَم پر گشته از افکار واهی
دلم چون کوره ای داغ و مذاب است
سوالاتی سپس پرسید از من
بگفتا داخل نسخه جواب است
گرفتم نسخه را و آمدم من
نوشته بود درمانت کباب است
ز هر نوعی که داری دوست ای دوست
که این دارو به پیر و هم شباب است
دو ماهی ظهر و شب رفتم کبابی
یکی گفتا کباب ما بناب است
یکی آورد همراه برنج و
بگفتا لایق عالیجناب است
یکی گفتا کباب بره ی ما
خوراک رستم و افراسیاب است
و دیدم خوب گشته حال بنده
و بیماری مثال یک سراب است
برفتم بنده روزی در مطب و
بگفتم حال من همچون عقاب است
عمل کردم به نسخه خوب گشتم
غذایم ظهر و شب نان و کباب است
بگفتا چند می گویی مزخرف
کجا گفتم دوای تو کباب است
نوشته را نشانش دادم و پس
به دقت چون نظر کردم کتاب است
بگفتا چشم هایت هم ضعیف است
کبوتر پیش چشمانت غراب است
تو فرق ت و ب از هم ندانی؟
و این ها هم به نوعی یک عذاب است
غذای جسم گر کوبیده باشد
غذای روح تو قطعا کتاب است
نظرات خود را درباره ی شعر طنز نسخه در زیر همین مطلب بنویسید.