
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت
ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت
برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوخت
جور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت
در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار
هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفت
عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دار
گر ملالی بود بود و گر خطایی رفت رفت
گر دلی از غمزه دلدار باری برد برد
ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت
از سخن چینان ملالتها پدید آمد ولی
گر میان همنشینان ناسزایی رفت رفت
عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه
پای آزادی چه بندی گر به جایی رفت رفت
شرح لغت: معنی لغتی بر ای این غزل وجود ندارد.
تفسیر عرفانی:
حضرت حافظ در بیت های سوم تا پنجم می فرماید:
اگر خاطر عاشق از عشوه دلدار ناراحت شد، بشود. اشکالی ندارد. باید فراموش شود و اگر بین آنها بگو مگو پیش آمد، بیاید. مهم نیست. فراموش می شود. زیرا این موارد در برابر عظمت عشق ناچیز است
از سخنان سخن چینان هزار رنگ، بار ملامت باید کشید ولی اگر بین یاران و دوستان یک ناسزا گفته شود، باید فوری عفو کرد و به دل نگرفت.
در راه عشق، رنج و رنجاندن، معنی و مفهومی ندارد. بلکه همان رنج نیز لذت بخش است.
حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
تعبیر غزل:
نسبت به کسانی که دوستشان داری سختگیر مباش و اگر خطایی از آنها دیدی به دل مگیر. در طریق عاشقی رنجیده شدن معنا ندارد. کدورتها را از دل خود بیرون بریز. شرط عاشقی صبر و تحمل است. ملامتها و سرزنشهای دیگران را اعتنایی مکن و خود را اسیر قید و بندهای دست و پاگیر دنیا مکن تا به خواسته های دلت برسی.