
کاریکلماتور ها (سیبیل نوشت های ۱۱۹) محمد مهدی معارفی :
خواسته ی آدم خسیس است که فقط میهمان به خواب اش بیاید. به دستاورد باقی حشرات حسادت می ورزد هزارپا. سرزنش اندام ام باعث شد به پرورش اندام روی بیاورم. تا می توانند دور می شوند از من دوروبری هایم هنگام هجوم مشکلات. با کهنه فروشی لوازم منزل اش می تواند به نو آوریشان در خانه امیدوار باشد زن خانه دار. مشهود است جای خالی خطاط در خطوط هوایی. راه بندان می شود در مغزم وقتی از ذهن ام می گذری. به دل می گیرد گرد و غبار کفش های از پا افتاده را جاکفشی. دل اش گرم نمی شود به آب جوش، فلاسک پیر. دست بوسی هیچ تهی دستی را قبول نمی کنند، دست های بالا. صدای اش را هر روز گرم می کند برای بازار گرمی، دادزن. تنها سرپناه ولگرد در روزهای بارانی است کیسه ی پلاستیکی. همه جا سرک می کشد برای پا بر جا ماندن بر سرکار، بپا. ترقه ای عمل می کند آدم عصبی.