
دستانداز
در شهرمان یکریز دستانداز داریم
افزونتر از هر چیز دستانداز داریم
هر شهر دارد نوعی از جذابیت را
از آن جهت ما نیز دستانداز داریم
در خواب بودی! شهرمان تغییر کرده
از خوابِ خوش برخیز دستانداز داریم
در هر خیابانی که تویِ شهرِمان هست
بیذرهای تبعیض دستانداز داریم
هر چند شهر کوچکی داریم اما
اندازهیِ تبریز دستانداز داریم
در انتخابِ نوعِ آن آزاد هستید
زیرا درشت و ریز دستانداز داریم
از نرمی و تیزیِ آنها شکوه کم کن
زیرا که نرم و تیز دستانداز داریم
پرویز گفت از طعنه: وردنجان چه دارد؟
گفتیم ای پرویز : دستانداز داریم
کامبیز هم پرسید: گفتی که چه دارید؟
گفتیم ای کامبیز: دستانداز داریم
چنگیز هم میخواست باز از آن بپرسد
گفتم : نگو چنگیز ،دستانداز داریم
عیبی ندارد خاکمان حاصل نَخیز است
در شهرِ حاصلخیز دستانداز داریم
دیگر زمستان غم مخور از لیز خوردن
هر جا که خوردی لیز دستانداز داریم
در شهرداری نقشهی عمران نداریم
در زیر و رویِ میز دستانداز داریم
دیگر نگو که شهرداری نیست فعال
از شکوه کن پرهیز دستانداز داریم