مازیار جلوه؛ روانشناس بالینی و رئیس اداره مشاوره دانشگاه علوم پزشکی
جرأتمندی یعنی توانایی ابراز صادقانه نظرات، احساسات، نگرشها، بدون احساس اضطراب و خشم. درواقع به نوعی دفاع کردن از حقوق خود است به گونهای که حقوق دیگران هم پایمال نشود. افسردگی، رنجیدگی، خشمهای انفجاری، اضطراب، اجتناب از رفتارهای چالشبرانگیز، بروز مشکلات جسمانی که ریشه روحی دارند (بیماریهای روانتنی)؛ ایجاد مشکل در روابط میان فردی، فرزندپروری نابجا و بسیاری از مشکلات شغلی و تحصیلی، همگی از پیامدهای رفتار غیرجرأتمندانه است. برعکس، با رفتار جرأتمندانه، اعتماد به نفس و عزت نفس (ارزشی که ما برای تواناییهایمان قائل هستیم) ما افزایش مییابد؛ توانایی تصمیمگیری در ما بالا میرود و سبب میشود بتوانیم از حقوقمان دفاع کنیم؛ در موقع نیاز، اعتراض یا اظهار نظر کنیم و به سهولت درخواست کنیم و احساسات خود را ابراز کنیم.
شناخت حقوق خود
گام نخست در جرأتمندی شناخت حقوق شخصی است. یک کاغذ و قلم بردارید و با عبارت «من حق دارم… .» هر چیزی را که فکر میکنید، در شمار حقوق شما قرار میگیرد، بنویسید. برای مثال بنویسید: من حق دارم به تقاضای دیگران نه بگویم. من حق دارم زمانی که نیاز دارم، تنها باشم. من حق دارم در روابط خود مورد احترام قرار بگیرم. من حق دارم اشتباه کنم و مسئولیت آن را بپذیرم. من حق دارم در برابر خواستههای نامعقول و بیش از حد دیگران ایستادگی کنم. من حق دارم تغییر عقیده بدهم.
احساس رضایت
کسی که بتواند این مهارت را به دست آورد، بیگمان بار مسئولیتهایش سبکتر خواهد شد و از مدیریت شرایط، احساس رضایتمندی بیشتری خواهد کرد؛ اما کسانی که مسلح به این سلاح ارزشمند نیستند و منفعلانه رفتار میکنند، به شیوههای گوناگون دچار سرزنش خود و یک نشخوار ذهنی فرسایشی میشوند که روح و جسمشان را درگیر میکند و گاه تا ساعتها درباره یک موضوع ساده که به آسانی با جرأتمندی قابل پیشگیری بوده است، فکر میکنند و آزار میبینند. جرأتمندی بسیاری از احساسات منفی مانند ناکامی، خشم، افسردگی و اندوه را از بین میبرد.
موانع شناختی
بسیاری از ما مهارت جرأتمندی را میشناسیم؛ تکنیکها را آموختهایم و درباره آنها اطلاعات زیادی داریم؛ اما به عمل که میرسد، چیزهایی در ذهن، مانع از رفتار جرأتمندانه در ما میشود؛ ترسهایی مانند ترس از دست دادن روابط یا احساس گناه در مورد «نه گفتن»، از این شمار هستند. این بازدارندهها را در اصطلاح موانع شناختی مینامند. متأسفانه کسانی که به سختی «نه» میگویند؛ بیشتر تحت سلطه قرار میگیرند؛ این گروه به سبب اینکه میخواهند همواره مورد تأیید دیگران باشند و از چالش و درگیری میترسند، اجتناب را ترجیح میدهند؛ در نتیجه این موانع شناختی در آنها رشد میکند و الگوهای رفتاری اشتباهی را هم در دیگران شکل میدهند. طبیعی است که شخص منفعلی که جرأتمندی بلد نیست، در اطرافیانش هم انتظاراتی ایجاد میکند که تبدیل به وظیفه میشود. تمامی اینها باز میگردد به اینکه ما حدود و حقوق خود را نمیشناسیم و بلد نیستیم چگونه از خود و حقوقمان دفاع کنیم. برای مثال تصور کنید که همکاری از شما درخواست میکند که ضامن وام چندین میلیونی او شوید. اگر شما دارای موانع شناختی در ذهن باشید، با خود میگویید: اگر من نه بگویم، رابطه یا تأیید طرف را از دست میدهم یا سبب ناراحتی او میشوم یا حمل بر خودخواهی من میشود؛ پس جواب مثبت میدهید و ضامن میشوید، در نتیجه چند سالی خود را در اضطراب قرار میدهید. اگر پرداختها منظم انجام شد که هیچ اما اگر نشد، تاوان دادگاه رفتن و پرداختن اقساط و خرابی اعتبارتان را میدهید و با دست خود، خودتان را به دردسری میاندازید که همه زندگیتان را تحتالشعاع قرار میدهد. از این رو، برای اینکه زیر سؤال نرویم، باید نه گفتن و رفتار جرأتمندانه را بیاموزیم. این جمله کلیدی را همیشه به خاطر بسپارید: لزومی ندارد