فرهنگ روزه خواری!
ماه رمضان برای هر کسی رنگ و بوی خاص خودش را دارد. برای بعضی‌ها بوی احیا می‌دهد و ربنای شجریان و برای بعضی‌ها بوی حلیم و آش نذری. اما ماه رمضان برای بعضی‌ها هم هیچ بو و بخاری ندارد...

1. مادرش را برده بود دکتر برای این‌که شاید حرف دکتر را قبول کند و به خاطر دیابت و چربی و فشارخون بالا و عملی که روی مغزش انجام شده بود روزه نگیرد. وقتی دکتر گفت که نباید روزه بگیرد چشم‌های مادرش قرمز شد. دکتر می‌گفت: شما اولین نفری هستید که امروز آمده‌اید مجوز برای روزه گرفتن بگیرید. همه این جماعتی که بیرون منتظرند نوبتشان بشود آمده‌اند تا آن‌ها را از روزه معاف کنم!

2. پدرش روی ماشین‌های خاک‌برداری کار می‌کرد. سنگ کلیه هم داشت. شب‌ها برای این‌که زن و بچه‌اش نفهمند بالش را بغل می‌کرد و از درد به خودش می‌پیچید. اما روزه‌اش را می‌گرفت و ناراحت می‌شد از حرف همه کسانی که می‌گفتند روزه برایش ضرر دارد. به دخترش می‌گفت: فقط روز‌هایی که نزدیک‌های ظهر آفتاب از پشت به اتاقک لودر می‌تابد کمی اذیت می‌شوم! احساس می‌کرد او که روز‌ها کامیون، کامیون سنگ جابجا می‌کند زشت است که به خاطر چند تا خرده شن توی کلیه‌اش روزه نگیرد؛ معتقد بود این تسلیم شدن یعنی پیر شدن و محتاج اولاد شدن!

3. آدم مقیدی بود و همیشه روزه می‌گرفت. توی ماه رمضان برای تغییر حال و هوا رفته بود مشهد. سفرش سه‌روزه بود و روزه نمی‌گرفت. قبل از اذان ظهر وقتی که وارد صحن امام رضا (ع) شد رفت سراغ شیر آب که جلوی عطشش را بگیرد، اما دید که همه شیر‌ها را بسته‌اند. از خادمی که آن نزدیکی بود پرسید: آب نیست؟ خادم گفت: ایشالا بعد از افطار شیر آب را باز می‌کنیم. تازه یادش آمده بود که ملت همه روزه‌اند و باید مراعات کند.

4. توی صف حلیم فروشی ایستاده بود. نفر قبلی‌اش آدم لاغری بود که وجناتش نشان می‌داد راننده تاکسی است. چند نفری مانده بود تا نوبتشان بشود. راننده تاکسی کمی به اطراف نگاه کرد و آب‌سردکن را دید. به کمک دستش چند قلپ آب خورد و به صف برگشت. کسی ازش توضیح نخواست، اما سر حرف را باز کرد و گفت: کار ما هم که سخته و نباید روزه بگیریم....

5. می‌گفت: اگر روزه بگیرد زیر چشم‌هایش گود می‌افتد. برای همین دیگر خیال خودش را راحت کرده بود که روزه برایش ضرر دارد. یک روز توی خیابان، پشت فرمان اتومبیل دیدمش؛ دستش از پنجره بیرون بود و دود سیگارش توی ترافیک داشت حیف‌ومیل می‌شد.

6. حدود ساعت 5 عصر برایش یک جلسه کاری گذاشته بودند. وقتی که جلسه شروع شد بدون هیچ پیش‌زمینه‌ای وسایل پذیرایی را جلوی‌شان گذاشتند. خیلی جا خورد و بیشتر از او، سایر افرادی جا خوردند که فهمیدند او روزه است!

7. کلاس زبان اسم نوشته بود و یکی از ترم‌هایش افتاد توی ماه رمضان. یک روز که وارد کلاس شد دید دو نفر جلویی‌اش به هم چیز‌هایی می‌گویند: «واقعاً که چه آدم‌های بی‌فرهنگی هستند. روزه می‌گیرند و وقتی توی کلاس نشسته‌اند آدم از بوی نفس‌هایشان حالش به هم می‌خورد!» آن ترم را بدون این‌که هزینه‌اش را پس بگیرد انصراف داد.

پی‌نوشت
شاید سخت‌ترین اذیتی که یک آدم روزه‌دار می‌شود این باشد که احساس می‌کند به علت گرسنگی، هُرم نفس‌هایش طرف مقابل را اذیت می‌کند؛ بنابراین فکر نکنید که روزه‌خواری شما آسیبی به سیستم گوارشی آن‌ها خواهد زد یا این‌که آن‌ها لحظه‌شماری می‌کنند تا شما روزه‌خواران را به جرم روزه‌خواری شلاق بزنند! اگر روزه‌خواری در ملأعام کاری ناپسند است بر اساس قاعده احترام به عقاید همدیگر است و مسلماً همه ما می‌دانیم که روزه‌داری یک نوع اعتقاد به حساب می‌آید.